شیخ ولیو 2

sheykh value 2

ماجرای شیخ ولیو و یاران قسمت 2:

در اخبار است از شیخ ولیو که روزی با یاران در کرانه ای بنشستی و نمودار FAST همانا بکشیدی...

در همان هنگام مرید شوره سری، شوریده حال، فرا برسید و شیخ را گفت:

ای شیخ، ای که ارزش با نامت بر زبان فتاد، ای که پروژه ها را با تو مدیریت کردن رواست:

مدیر پروژه بزرگترین سد نیروگاهی قوسی خاورمیانه  قریه « نان ولیو آباد سفلا » مرا پیش آن یار غار همی بفرستاد تا دست به دامن شیخ ولیو همی بشوم تا دامن مدیر پروژه بیشتر از این از دست نبرود.

شیخ خودکار بیک خود را در گوش خود فرو بکردی و به فکر عمیقی فرو برفتی...

آن مرید شوریده حال شیخ را گفت: یا شیخ چه جای تامل است؟ مدیر مرا نزد آن شیخ با وقار بفرستاده که چاره مشکل همی بکند و ارزش را به پروژه ما بربگرداند.

همی بودجه تمام و پروژه نا تمام وا بمانده است. بربخیزید و اسباب سفر همی آماده نمایید تا تسهیل گری پروژه ارزش را بر عهده همی بگیرید.

شیخ نگاه عاقل اندر سفیهی به مرید کرد و با دست همی اشاره بکرد تا نزدیک تر بآید

مرید نزدیک تر رفتن همانا، چک آبدار نثار وی شدن همانا.

مرید را چنان حالی پدید آمد که روشن جهان تیره گشت پیش آن نامدار...

آنگاه شیخ چای دیشلمه خود را بالا بکشیدی و منبر همانا برفتی و داد سخن همانا سر بدادی که:

ای یاران و مریدان...

نوش دارو نزیبد بعد از مرگ سهراب را...

مهندسی ارزش را زمانی است برای اپلای کردن که گر بگذرد، چون آبی بماند که دیگر ریخته است. نزیبد که مهندسی ارزش را بعد از کانستراکشن به کار بستن...

مهندسی ارزش شاید ( شایسته است) که در فاز های اولیه و مفهومی و کانسپشوآل آن اپلای کردن، نه اینکه بسازیم و هر چه بخواهیم بنماییم و هر وقت فاینسس پرابلم بداشتیم، ارزش را فالو بکنیم.

آنگاه چوبی را از زمین بر بداشت و شکل زیر را برای یاران طریقت رسم بنمود. یاران چو این دیدند، جامه ها دریده و سر به بیابان نهادند...

Capture

ادامه دارد...

نویسنده: هادی آقازاده